محمد خلیل مذنب متخلص به جمالی

استاد محمد خلیل مذنب  متخلص به جمالی درسال ۱۳۱۰ در شهر استهبان از دیار شاعر خیز فارس دیده به جهان گشود. در سن جوانی به شیراز مهاجرت کرد و در آنجا سکنی گزید و با شاعران بزرگی از خطه فارس از جمله نصراله مردانی و احد ده بزرگی و دیگر شاعران و ادیبان گشور آشنا شد.

استاد جمالی در حوزه مضمون یابی بسیار چیره دست بود و توانا تا آنجا که به کمتر غزلی از او می توان برخورد کرد که از مضامین تازه سرشار نباشد و همین نکته دست نوشته ها و دل سروده های او را در میان آثار همگنان خویش متمایز کرده است ، شعر او حال و هوای صبح شدن داشته و پیراهن سپیده بر تن کرده ، دل های جوانان را به خود مجذوب می کند .

این پیر روشن ضمیر که شعر هایی داشت سرزنده و با نشاط ، از (شرق عشق ) طلوع کرد در (مزرعه نور ) بی آنکه ادعائی داشته باشد و یا پیرایه ای بر خود ببندد از شهرت و نام  ، هر چند نام آور شد و بزرگ ، سودا زده رفت تا در ( خط زمان ) به انسان رسید از دلدادگی سرود و از عاشقی گفت تا ( ادبیات عاشورا ) را رقم زد از شور شیرین زیبا سرود ( که عشق مجنون است ) و چون با (دختر صوفی ) در مثنوی نوشت ، از بستر سبز غزل جوان برخاست .

بوی گندم بهانه ای شد برای ( راز یک لبخند ) از این گنگ خوابیده که توان قصه گفتنش نبود ، مجموعه های زیر از او به جا مانده است: که عشق مجنون است(۱۳۶۳) درمزرعه نور (۱۳۶۴) انسان در خط زمان (۱۳۶۵) ادبیات عاشورایی (۱۳۶۷) نگین خورشید (۱۳۶۹) منظومه های شگفت (۱۳۷۱) دختر صوفی (۱۳۷۳) شرق عشق (۱۳۷۵) گزیده ادبیات معاصر(۱۳۷۸) عاشقانه های عاشورایی(۱۳۷۸) تاملاقات سحر(۱۳۸۴) راز یک لبخند(۱۳۸۵) همه خورشید شویم (۱۳۸۶) به تعظیم عشق (۱۳۸۶)

محمد خلیل مذنب (جمالی)

منبع : با تشکر از محمد مهدی مذنب mmjamali.blogfa.com

Check Also

شهر خوبم ای استهبان من

‹‹استهبان من›› اندر این دنیای پرنقش و نگار هست شهری مملو از جنبش وکار آسمانی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − 16 =